ادامه صحبتهاي استاد پايور
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه ی مباحث قبل:
........با نگرشي اجمالي بر صحبت هاي گرانبهاي مرحوم استاد پايور و مرور خاطرات و سوابق همه ي بزرگان موسيقي ايران و جغرافيا و خاستگاه هاي ملودي هاي سرزمين زيبايمان ايران ، مي توان دريافت كه به دليل جنگ هاي مكرر و تاخت وتاز هاي بي شمار اقوام مغول و عثماني و.... ، قبايل ايران مجبور به كوچ هاي مكرري شده اند كه قاعدتاً اين كوچ ها در زمينه ي انتقال امور فرهنگي ايران به اقصي نقاط بي تأثير نبوده و اين تأثير ها را مي توان از ديلم تا ديلمان ، از كردستان تا سرخس و از لرستان تا مازندران مشاهده كرد. به صورتي كه هم اكنون قبيله اي از قوم كُرد در شمال و شرق خراسان و يا در محدوه ي دماوند زندگي مي كنند . حتي در سيستان و جنوب شرق ايران اين تيره ها ديده مي شود. در شهركرد كه مركز بختياري است اقوام ترك زندگي ميكنند !!! و جالب اينكه رد پاي ملودي هاي لرستان را مي توانيد در موسيقي مازندران بيابيد !! بنابراين به هيچ وجه نمي توان گفت ملودي هاي موسيقي هاي محلي ايران بي تأثير از ديگر سرزمين هاي ايران مي باشد. البته شايد بتوان موسيقي شوشتر ، بوشهر و استان فارس را از اين قائده مستثنا كرد كه بسيار پر بار و حاكي از شور و نشاط مردم منطقه به منطقه ي آن سرزمين است..البته موسيقي بختياري نيز تقريبا به همين گونه است چون اساساً بيشتر آواهاي آن سرزمين به داستان هاي مورد اعتقاد آن مردم تكيه دارد و هر موسيقي و ملودي كه وجود دارد بر اساس يك داستان شور انگيز ساخته شده و سينه به سينه منتقل گرديده است . اما در اين ميان جا به جا شدن پايتخت هاي ايران در ادوار مختلف و به همراه آن سفرهاي اجباري يا اختياري ِ موسيقي دانان ايران كه ظاهرا بيشتر تابع يا مورد حمايت حكام وقت بوده اند سبب انتقال دانسته ها ايشان و رديف هاي موسيقي ايران از شهري به شهر ديگر گرديده . با توجه به اين موضوع و اينكه چند شهربزرگ ايران به سبب دارا بودن موقعيت استراتژيك و جغرافيايِ ويژه و خاصي كه داشتند براي پايتخت حكومت هاي مختلف ايران نسبت به ديگر شهر هاي ايران اولويت داشته ريشه هاي بيشتري از موسيقي و هنر ايران در اين شهر ها به چشم مي خورد . مناطقي مثل : فارس ، گيلان، خراسان ، تبريز ، قزوين و اصفهان كه اين سه شهرِ آخر باز نسبت به ديگر شهر هاي ايران از اولويت بيشتري برخوردار و مدت بيشتري به عنوان پايخت هاي ايران برگزيده شده بودند و به جبر تاريخ ،! تجمع و تمركز بيشتر فنون و فرهيختگان آن دوران ها در اين مناطق موجب پيدايش مكاتب مختلفي در فنون مختلف گرديد ،كه موسيقي نيز از اين مقوله جدا نبوده است . و نمود آن پيدايش مكاتب مختلف موسيقي از جمله : مكتب قزوين ، مكتب تبريز ، اراك ، همدان و مكتب اصفهان ميباشد البته اين مورد بدان معني نيست كه اگر در شهر هاي ديگر ايران مكتبي به وجود نيامده و از موسيقي و هنرمند خبري نبوده بلكه ملودي ها و گوشه هاي زيبا ي آنان توسط هنرمندان صاحب فن به مراكز مهمتر برده و در مكاتب ديگر داخل گرديده . از دوران صفويه به بعد آنچه بديهي است اين است كه سه شهر قزوين ، اصفهان و تبريز مركزيت بيشتري داشته اند و جايگاه ويژه اي را در اكثر امور داشته اند. البته در شهر هاي ديگر ايران مثل همدان اراك نيز مكاتبي به وجود آمد ولي پايداري مكاتب در تبريز و اصفهان بيشتر به عمر خود ادامه داد . با مرور خاطرات بسياري از بزرگان ازجمله مرحوم استاد عبدالكريم جناب قزويني مي توان دريافت كه اين پايداري ها در قزوين بيشتر به سبب نقش عزاداري ها و تعزيه خواني هاي زيبا و جامع بوده است كه آن بزرگان در اين مراسم ها آنچه در توان داشته اند را مصروف هر چه بهتر برگزار شدن آن مي نمودند و لذا مي توان اينگونه برداشت كرد كه ساختار موسيقي اين سرزمين از اصول محكم تعزيه خواني بهره برداري كرده است و آنجه انتقال پيدا كرده است بيشتر رنگ و بوي موسيقي مذهبي ما را داشته و دارد و چون در آن تاريخ پايتخت ايران قزوين بوده مكاتبي چنين پي ريزي و ايجاد گرديده و پس از انتقال مركز حكومت به تبريز و قرار گرفتن مرحوم استاد اقبال آذر در دايره ي موسيقي درباري و حضور تاريخي و طولاني ايشان در دربار تبريز آهسته آهسته مكتب قزوين به مكتب تبريز با حضور چهره ي شاخص آن استاد اقبال آذر تغيير نام مي دهد و اين اتفاق در زماني كه پايتخت از تبريز به اصفهان منتقل مي شود تكرار ميگردد و اصفهان نيز كه از تاريخ گذشته و دير بازِ خود مهد هنر بوده و اندوخته هاي گرانبهايي از بزرگان موسيقي قديم خود در اختيار داشت و اكثر ملودي هاي سرزمين هاي مجاور را نيز در خود جاي داده و بي تأثير از موسيقي فارس و نواحي و اقوام مختلف هم نبود مجموعه ي كاملي از ملودي ها و رديف هاي آواز ايران را در اختيار گرفت و با اصول خاص خود و هنرمندان خود مكتب جامع اصفهان را در همه زمينه هاي هنري بنياد نهاد..
متأسفانه با كمرنگ شدن فعاليت پيروان ديگر مكاتب موسيقي ايران و بخصوص مكتب تبريز ، ديگر اين مكتب به فراموشي سپرده مي شود و يا شده است ولذا تنها مكتبي كه باقي مي ماند مكتب اصفهان است كه شرح حال اساتيد اين مكتب از سيد رحيم اصفهاني به بعد قبلا در همين وبلاگ به عرض رسيده است . البته شايد گفته ي حقير موجب نارضايتي هنرمندان گرامي در تهران بشود كه چرا حرفي از موسيقي تهران به ميان نيامد !؟ در بررسي هاي به عمل آمده نظر بيشتر دوستان و بزرگان موسيقي از جمله مرحوم استاد تجويدي عزيز كه در كتاب خودشان هم اشاره اي دارند اين است كه مكتب اراك و شايد مكتب همدان و جمع بندي دكتر منتظم الحكما به شيوه ي تهران تبديل گرديده كه به سبب حضور بزرگاني مانند آقا حسيقلي خان و ميرزا عبداله و نورعلي خان برومند و .... اساساً ريشه ي سازي پيدا كرده است و همانطور كه مستحضر هستيد اكثرمراجع آواز در تهران از نوازندگان درس آواز گرفته اند و شايد به همين دليل است كه هنوز هم در تهران در تهران تدريس آواز سليقه اي انجام مي شود كه از چهار چوب ضوابط مكتبي خارج است و.......
به هر صورت و به ياري خداوند متعال و ياري شما دوستان گرامي از اين پس به شرح و مقايسه ي رديف هاي باقيمانده از اساتيد موسيقي ايران خواهيم پرداخت اميد كه خدمتي ناچيزتقديم شده باشد.