كه در قرن سيزدهم هجري قمري مي زيست از خوانندگان و تعزيه خوانان مهم عهد ناصري بشمار مي آيد در كتاب مينودر اثر سيد محمدعلي گلريز در شرح خاندانهاي مشهور  تبريز از اين خاندان ياد شده است استاد احمد ابراهيمي به نقل از مادر خود كه از شاهزادگان دربار قاجار بوده در مورد اصالت خاندان جناب چنين مي گويد.

جناب قزويني از خاندان صفويه بوده يا از طريق پدري يا مادري.شهيدي صالحي اظهار مي دارد كه جناب از هوش و استعداد و حافظه ي خوبي بر خوردار بوده و كل قرآن كريم را از حفظ بود.وي نزد شيخ محمدصالح براقاني كه از مشاهير علوم ديني  از جمله مقدمات وفقه  و تفسير علوم قرآني را فرا گرفته بود. گلريز نيز ذكر مي كند كه جناب در ابتدا قاري قرآن بودحاج كريم جناب نوه ي نوه ي ملاعبدالكريم جناب مي گويد كه پدر بزرگم باسواد و ازطلاب و عاشق امام حسين بود. ظاهراً جناب در دوران جواني به دربار تهران راه يافته ونزد استادان مطرح ساز وآواز آن دوران به فراگيري رديف هاي آوازي و سازي پرداخته است.استاد ابراهيمي ميگويد زن ناصرالدين شاه به شاه گفته بود من يك خواهر زاده دارم كه صداي خوبي دارد و سوت هم خوب مي زند  شاه ميگويد بگوئيد بيايدتهران . وقتي جناب را به تهران مي آورند ناصرالدين شاه او را به ميرزا علي اكبر خان فراهاني نوازنده ي معروف تار معرفي مي كند. ميرزا يك ماه با او كار مي كند و متوجه مي شود او داراي قدرت و توانائي بسيار است و صداي رسا و خوبي دارد .به او مي گويد تعليم تو از عهده ي  من خارج است سپس اورا به برادر خود كه رديف بيشتر مي دانسته معرفي مي نمايد. سالها زير نظر آن بزرگوار تعليم مي گيرد . شهيدي صالحي ذكر مي كند كه جناب نواختن ساز تار را نيز مي آموزد . نصرت اله فتحي به نقل از ابوالحسن خان اقبال آذر اظهار مي دارد كه جناب در كهولت سن به علت ثقل سامعه از شنيدن صداي تار عاجز بوده و فقط از راه نگاه كردن وگردش انگشتان دست نوازنده با وي هماهنگ ميشده.و يا به موازات گردش انگشتان تار نواز  دستگاه را به پايان مي برده است.

ازاين نكته مي توان چنين استنباط كرد كه تنها كسي مي تواند با گردش انگشتان دست تار نواز گوشه ها را تشخيص دهد كه خود در نواختن تار مهارت داشته باشد. حسن مشحون در كتاب موسيقي مذهبي ايران ذكر ميكند  كه جناب گذشته از هنر خوانندگي در نواختن كمانچه نيز مهارت داشته است . استاد ابراهيمي در مصاحبه اي اظهار مي دارد كه جواد خان كمانچه كش ، جناب را در هنگام خواندن همراهي ميكرده و معرف جواد خان قزويني به دربار ، جناب بوده است . وي در كتاب ديگرش تاريخ موسيقي ايران به نقل از سليمان امير قاسمي كه او نيز از استادش عيسي آقاباشي شنيده بود كه جناب قزويني در رديف آوازي شاگرد آقاجان ساوه اي بوده است. روح اله خالقي نيز در كتاب سرگذشت موسيقي به اين موضوع اشاره كرده است .استاد ابوالحسن اقبال آذر در مصاحبه اي ذكر كرده حاج ملا محمد كريم جناب قزويني با ناصرالدين شاه در سفري به عتبات مشرف شد و با مناجات خود اعراب را متعجب ساخت .استاد ابراهيمي مي گويد پس از مدت  زيادي كه جناب در تهران تعليم مي گيرد همسر ناصرالدين شاه تقاضا مي كند كه جناب براي ديدار پدر و مادر و خانواده به قزوين برود.و پس از اجازه او به قزوين بر مي گردد. استاد عبداله دوامي در مورد مكاتب آوازي دوران ناصري به بعد از چهار مكتب آوازي قزوين ، مكتب شيراز ، مكتب اصفهان و مكتب تهران نام مي بَرَد كه مكتب قزوين به نام ملا محمدكريم جناب قزويني شناخته مي شود .استاد ابراهيمي مي گويد جناب قزويني بعد از مراجعت به قزوين ديگر به تهران و دربار بر نمي گردد . در قزوين كلاس ترتيب مي دهد و به تربيت شاگرد مي پردازد . استاد اقبال آذر مدتي كه از جناب قزويني تعليم مي گيرد فقط همين يك معلم را داشته و اين يك معلم تمام رموز آواز يعني دوازده دستگاه آواز ايراني كه اكنون به هفت دستگاه ترتيب شده است را تعليم مي دهد .حسن مشحون در كتاب موسيقي مذهبي ايران آورده كه جناب در زمينه ي موسيقي اطلاعات كامل داشت و در وقوف به الحان و گوشه هاي رديف از اساتيد درجه اول محسوب مي شد . براساس روايت هاي ذكرشده در مورد جناب  چهار خصوصيت را مي توان براي مكتب وي (قزوين) بيان كرد.

1-     بلند خواني  .. به گونه اي كه ذكر شده صداي وي تا مسافتهاي دور نيز شنيده مي شده است.

2-              اوج خواني .. وي در هنگام خواندن معمولاً از گوشه ي اوج آغاز مي كرده است

3-           بداهه خواني

4-              مطوّل خواني.. كه به نقل از راويان وي قادر بوده كه ساعتها در يك دستگاه بخواند.

مرحوم پاك نَفَس از تعزيه خوانان متأخر ذكر مي كندكه جناب يك بار درشب مشغول به خواندن چهارگاه شد و در خاتمه ديگران متوجه شدند كه خورشيد طلوع كرده است.!

مهمترين ويژگيِ مكتب جناب (قزوين) مركب خواني او بود. صُديف خواننده ي معاصر در مصاحبه اي براين ويژگي تأكيد كرده است. آصف زاده در كتاب «قزوين در گذرگاه هنر» ذكر مي كند كه جناب قادر بود سي و سه مقام را به راحتي مركب خواني كند . يكي از مركب خوانيهاي وي به نقل از نصرت اله فتحي در كتاب اقبال  وارث باربَد بيت معروفِ : راست گويان حجازي به نوا مي گويند.. كه حسين كشته شد از جور مخالف به عراق ..... بوده است.  به طور كلي اين مكتب متأثر  از تعزيه بوده است كه جنبه ي مردمي بيشتري داشته و كمتر خصوصيات محفلي و درباري داشته است. ظاهراً باز گشت جناب به قزوين مصادف با رواج تعزيه در قزوين بوده است در اين زمان ميرزا حسن ثقفي از خاندان ثقفي ها كه در تعزيه داري و تعزيه خواني در قزوين پرچم دار بودند در اين هنر مذهبي فعاليت داشتند. حسن ثقفي  در اين دوره از جناب و ديگر خوش خوانان شهر از جمله ملاشريف ، آقا باقر تعزيه خوان ، و ملاقنبر  دعوت به همكاري ميكند . از شواهد چنين برمي آيد كه ميرزا حسن ، جناب را با  اصول تعزيه داري و تعزيه خواني آشنا كرده است . جناب به دليل داشتن اندام ستبر و سيما و صدايي خوش به مهمترين چهره ي تعزيه خواني تبديل و به نقل از محمدعلي گلزار در نقش امام خواني در تعزيه ها ظاهر مي شد. بيشتر اجراي تعزيه در تكاياي مهم شهر و مدارسِ سردار و صالحيه بوده است.جناب همراه ميرزا حسن در مراسم تعزيه خواني دربار تاصري در تهران و دربار وليعهد وقت مظفرالدين ميرزا در تبريز به اجراي تعزيه مي پرداخت. نوه ي وي محمد كريم ذكر ميكند : هر گاه مظفرالدين ميرزا به قزوين مي آمد به منزل جناب آمده و گاه براي او هدايايي ارسال مي كرد كه از آنجمله  از شمشيري بسيار نفيس نام مي بَرَد . اصغر فردي در فصل نامه ي موسيقي ماهور شماره 11 ذكر ميكند كه جناب روضه خوان مخصوص مظفرالدين ميرزا در دربار تبريز بوده است.   ميرزا حسن ثقفي براي آشنايي بيشتر تعزيه خوانان با رديف آوازي آنهارا به جناب معرفي ميكرد . از برجسته ترين آنها ابوالحسن خان اقبال آذر و قربان خان شاهي خواننده و تعزيه خوان دربار تهران را مي توان نام برد. جناب در دوران حكومت مظفرالدين شاه در سال 1314 هجري قمري به مقام ناظم البكائي در تعزيه نائل و براي وي مقرري صادر شد . جناب شاگرداني نيز در تعزيه داشته است . آصف زاده در كتاب قزوين در گذر گاه هنر از ملا خداوردي قزويني در نقش امام ،  و جواد دواتگر قزويني در نقش مخالف خوان و حاج علي ملكي در نقش پرده اي هاي حرم نام برده است . جناب داراي چهار فرزند به نامهاي ملا محمداسماعيل ، ملامحمدتقي ، ملا محمد ابراهيم ، و دختري به نام فاطمه بوده كه اسماعيل نظامت تعزيه را به عهده داشته و ابراهيم موزيك تعزيه را اداره مي كرده است . شهيدي صالحي ذكر مي كند كه جناب در اواخر عمر با اوج گيري نهضت مشروطه به مشروطه طلبان پيوست و از آنان حمايت ميكرد. جناب با داشتن ارث پدري و زمين هايي كه از طرف دربار به وي اهدا شد به تدريج به يكي از ملاكان بزرگ شهر تبديل شد . زمين هاي ديزج و هفت سنگان و.... از جمله زمين هاي اهدايي دربار به وي بوده است . بخش املاك در وصيت نامه ي وي كه به سال 1315 هحري قمري نوشته شده خود گوياي متمول بودن اوبوده است . قديمي ترين سند بجاي مانده از جناب داراي تاريخ 1322 هج ق با مهر ناظم البكائي است . به نقل از شهيدي صالحي جناب در سال 1324 هج ق مصادف با روي كار آمدن محمدعلي شاه قاجار كه آغاز دوران استبداد صغير بود چشم از جهان فرو بست . و او را در يكي از طاقهاي امامزاده حسين قزوين بخاك سپردند... روحش شاد.