به طور كلي موقعيت جغرافياي صفويه متفاوت با دوران كنوني بوده و در طول دوره ي صفويه اين موقعيت دائماً در حال تغيير بوده است.  تقسيم بندي كشوري بر اساس ولايات بود وبر هر ولايتي حاكمي مي گماردند.چهار ولايت بزرگ : گرجستان  ، خوزستان ، كردستان و لرستان از ويژگي هاي خاصي برخورداربودند و به همين جهت غالباً به حاكمان آنها والي خطاب ميكردند القاب والي ، بيگلربيگي ، سلطان و خان كه براي حاكمان به كار مي بردند مفهوم ثابتي نداشت بيگلربيگي ها رياست ولايات را برعهده داشتند حاكمان شهرها را سلطان و حاكمان قسمت ها ي تابعه را خان مي ناميدند . در منابع قرن يازدهم هجري قمري از وزير نيز براي حاكم استفاده شده است . يك نويسنده ي خارجي به نام رُهربُرن ولايات اصلي با مقر آنها را چنين ذكر كرده است:

شيروان (شماخي)2- قراباغ (گنجه ) 3- چخور 4-آذربايجان (تبريز)5-دياربكر (قرآمد)6-ارزنجان7-قلمرو علي شكر(همدان)8- بقيه عراق عجم 9-كرمانشاه و كلهر10- عراق عرب(بغداد)11- فارس (شيراز)12-كهكيلويه(بهبهان)13-كرمان14-قندهار15- بلخ16-مرو17- مشهد18- هرات19- استرآباد

البته حيطه ي جغرافيايي اين ايالت ها دائماً در حال تغيير بود ايروان وبغداد از مناطقي بود كه گاه در اختيار ايران و گاه در اختيار دولت عثماني قرار داشت.قندهار نيز داراي چنين موقعيتي بين ايران و هند بود. در اكثر منابع تاريخي آن دوران هنگامي كه ار عراق نام برده مي شود غالباًبه معناي عراق عجم بوده كه براساس تحقيقات رُهربُرن  از دو منطقه ي ، علي شكر با مقر همدان و نواحي مركزي ايران تشكيل مي شده كه شامل شهر هايي چون قزوين ،اصفهان ، سمنان ، خوار ، ري ، ساوه ، قم ، كاشان ، ابرقوه ويزد بوده است.

وضعيت عمومي هنر ها

غالب هنر ها در دوره ي صفويه دستخوش تحول شدند خطاطي و معماري از اقبال ويژه اي برخوردار بودند و ساير هنر ها كمابيش مورد توجه واقع مي شدند .پيدايش سبك ،وقوع ، كه زمينه ساز سبك هندي به شمار مي آيد از تحولات اساسي در شعر بود . با اين همه شاعران برجسته ي دوران صفوي در هندوستان به كمال رسيدند . شاعراني چون صائب تبريزي ، و عرفي شيرازي ، اين دوره سرآغاز شكل گيري جرياني نوين در سرودن اشعار  مذهبي متأثر از عقايد شيعي نيز هست كه از اولين مبدعان آن مي توان از محتشم كاشاني نام برد. با تلفيق خطوط نسخ و تعليق توسط مير علي تبريزي در قرن هشتم و گسترش آن به ويژه توسط ميرعماد قزويني بنيان تازه اي در خطاطي نهاده شد. شيوه ي معماري اين دوره با سادگي در پلان ها ، طرح ها و نماها از دوره هاي قبل متمايز گشت و ساختار شهرها بر مبناي محوريت فضاي سبز طراحي شد .در تزئينات استفاده از كاشي هفت رنگ و انواع ديگر كاشي ها به بيشترين حدّ خود رسيد . آثار معماري در اردبيل ، تبريز ، قزوين ، اصفهان و مشهد بيانگر شكوفايي اين هنر است . اوج شكوفايي اين آثار را مي توان در اصفهان مشاهده كرد . چهارباغ ، ميدان نقش جهان  مسجد شيخ لطف اله ، مسجد شاه ، عمارت عالي قاپو و مدخل اصلي قيصريه ، كاخ چهل ستون ، هشت بهشت و پل هاي مارنان ، الله ورديخان (سي وسه پل) ، حسن آباد (خواجو) و آثار بسيار ديگر همگي گوياي اين مدعاست. شاه اسماعيل اول پس از فتح هرات (916ق) تعدادي از نقاشان برجسته مانند خواجه ميرك و استاد كمالدين بهزاد را همراه  خود به تبريز برد . اين نقاشان مكتب تبريز را بنيان نهادند و نقاشاني چون سلطان محمد تبريزي به آن عمق بخشيدند . با انتقال پايتخت به قزوين مكتب قزوين بنيان نهاده شد . در قرن دهم هجري قمري در مشهد و شيراز نيز سبك هايي شكل گرفت . مكتب اصفهان هم با انتفال پايتخت از قزوين به اصفهان به وجود آمد كه رضا عباسي برجسته ترين چهره ي اين مكتب به شمار مي آيد. تقريباً مي توان گفت كه اين اتفاقات خوشايند در همه زمينه هاي هنر آن زمان از جمله موسيقيِ ايران رُخ داده است .

پيشينه ي موسيقي كلاسيك عصر صفوي

ذكر پيشينه ي موسيقيايي صفوي از جهات مختلف حائز اهميت است . موسيقي داناني كه شالوده مويسقي دوران صفوي را پي ريزي كردند ، توانستند با استفاده از پيشينه ي موسيقايي در مواردي همچون اَشكال موسيقي آوازي و سازي و تعدادي از ساز ها هويت نويني را در عرصه ي موسيقي ايران رقم بزنند .پيش از شكل گيري حكومت صفوي دو مركز مهم موسيقايي تبريز و هرات وجود داشت كه برموسيقي دوران صفوي بيشترين تأثير را گذاشت .

.... شواهد گوياي آن است كه شاه اسماعيل اول از سال 910 ق  به تدريج  به موسيقي مجلسي علاقه مند شد . احتمالاً رواج موسيقي مجلسي در ديگر ولايات ايران نيز بر شاه اسماعيل اول تأثير گذاشته بود . بر اساس مطالب تاريخي ، شاه اسماعيل اول تمايل داشت پس از فراغت از جنگ اوقات خود را به خوشي بگذراند . شاه در اين مجالس به نقل از خورشاه بن قباد ، اوقات خود را به استماع الحان مطربان ِ خوش آواز و ديگر خوشي ها مانند بزم هاي ييلاق ِ خرقان و تخت سليمان در سال 910 ق و بزم قشلاق ِ خوي در سال 912ق سپري مي كرد . امير محمود بن خواند مير نيز به چنين بزم هايي در قشلاق اصفهان بين سال هاي 916 تا 918 ق (875 هجري شمسي)اشاره كرده  است . در دوره ي دوم  ، شاه اسماعيل اول به تدريج تعدادي از موسيقي دانان مجلسي را در دربار خود جمع كرد.

شاه اسماعيل ... هنرمندان باقي مانده از هرات را جمع آوري كرده و به همراه ساير هنرمندان در تبريز گرد هم آورد... پس از شكست شاه اسماعيل از سلطان سليم در سال 1514/920ق (در چالدران) سلطان سليم، تاجران و موسيقي دانان تبريزي را به استامبول آورد. جالب است كه اكثر آنها كساني بودند كه توسط شاه اسماعيل از هرات به تبريز آورده شده بودند.

در سفرنامه هاي ونيزيان در ايران نيز چنين ذكر شده (1349: 263):

از اين رو سلطان عثماني با عده اي از هنرمندان ماهر و پانصد بار از خزانه ي خود راه افتاد و بي آنكه آسيبي به شهر رساند به سوي فرات راند.!!!!

شاردن : در اين باره نقل مي كند كه سلطان سليم اول، نزديك به سه هزار خانواده  از صنعتگران و هنرمندان را به همراه خود به قسطنطنيه برد (1335، 418:2). فُنتُن نيز چنين اظهار مي دارد (1385: 23):

سلطان سليم اول در جنگ هاي خود با ايرانيان، موسيقي داناني چند از ملت را با خود به قسطنطنيه آورد. سليمان، پسر و جانشين او نيز از سنت پدر تبعيت كرد و از آن پس هر سلطاني كه به ايران رفت چنين كرد و حاذق ترين كسان را از هر سنخي با خود آورد.

فلدمن بيان مي دارد كه حسن خان از علمايِ موسيقي، همراه با پدرش توسط سليم اول، از اصفهان به استانبول آورده شده بود. وي بعدها رئيس گروه موسيقي دربار سلطان سليمان شده و از وي سه «پشرو» باقي ماند است، در مورد حسن خان، ثريا آگايوا ، اظهار مي دارد كه حسن خان و پدرش محمد حافظ مؤذن اصفهاني در تبريز در جنگ چالدران به اسارت سلطان سليم اول درآمدند.

به نظر مي رسد كه نقل قول دوم، صحيح تر باشد زيرا در منابع اشاره اي به پيش رفتن سليم اول تا اصفهان نشده است وي علاوه بر دو شخصيت فوق از چند نوازنده ي ديگر كه در تبريز به اسارت درآمدند از جمله شيخ مراد نائي، امام قلي ني زن، شيخ مراد قانوني و مقصود دف زن نام برده است.

.........درسال 920شاه اسماعيل پس از شكست در جنگ چالدران بيشتر مسائل ملكي و مالي را به ميرزا شاه حسين اصفهاني سپرد و گاه در تبريز و گاه در نخجوان قشلاق كرده مجالس بزمي ترتيب مي داد..... بنا بر اين از شواهد چنين بر مي آيد كه در دوران اول  استقبال چنداني از موسيقي بزمي  رايج در خراسان و عراق عجم
 ( قزوين ، اصفهان ، ساوه و همدان
)در دبار نشد  اما در دوران دوم  شاهد رواج تدريجي موسيقي بزمي در دربار هستيم .

در هر صورت مي توان گفت اين جابجائيهاي پايتخت و لشكركشي ها و ييلاق و قشلاق ها بيش از پيش باعث تأثير گذاري مكاتب موسيقي و هنر ايران بر يكديگر بوده است .هرچند كه با روي كار آمدن شاه تهماسب براي سالها هنر اين مرزو بوم به ويژه موسيقي تحت فشار و محروميت قرار گرفت.

ايالت عراق عجم

شهرهاي اصفهان ، قزوين ، سمنان ، ري ، ساوه ، ابرقوه و يزد ، ولايت عراق عجم را تشكيل مي دادند . اين حوزه جغرافيايي از موقعيت سياسي ِ ممتازي برخوردار بود . عراق عجم در حوزه حكومت بيگلري ها نبود و عمدتاً در يَدِ حاكمان بود. اگرچه رُهربُرن از نائين و خوانسار نامي به ميان نياورده ، چنين به نظر مي رسد كه دو شهر مذكور نيز در حيطه ي جغرافيايي عراق عجم قرار داشته اند. در ادامه به مهمترين شهرهاي هر ولايت كه گزارش هايي در مورد موسيقي دانان آن ذكر شده خواهيم پرداخت..

قزوين

پس از انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان ، ظاهراً تعدادي از موسيقي دانان حرفه اي در دولتخانه باقي مانده بودند ، زيرا در قرن يازدهم ق نيز شاهان به طور مستمربه اين شهر آمده و در دولتخانه مستقر مي شدند. از اينرو همواره حاكمان موظف بودند براي پذيرايي از شاهان آماده باشند كه انعكاس آنرا مي توان در سفر نامه هاي اين قرن مشاهده كرد. از اطلاعات موجود چنين بر مي آيد كه اغلب موسيقيدانان ِ غير درباري اعم از حرفه اي و غير حرفه اي بعد از انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان ، از قزوين مهاجرت كردند و تنها شمار اندكي از آنان در قزوين باقي ماندند كه براي نمونه مي توان از يزدان حريفي از مصنفان و شاعران قزوين نام برد.به نقل از  فخرالزماني قزويني در تذكره ي ميخانه ، وي بيشتر غزل هاي خودرا به زيور نغمه ي محلي آراسته گردانيده اكثر تصنيف هاي او از جمله نقش ها و صوت هايش در عراق و خراسان خوانده مي شده است. از ميان موسيقي دانان مهاجر نيز مي توان از سيدتقي الدين محمد، فرزند كوجك سيد شريف پسر عموي قاضي جهان قزويني نام برد كه در موسيقي و خوش خواني شهرت داشته و مدتي در همدان زندگي مي كرده است . ميرزا جلال حكيم قزويني نيز از جمله موسيقي دانان مهاجري بود كه در سال 1007ق(964ش) از قزوين به كاشان مهاجرت كرد وي به طبابت و علم ادوار موسيقي آشنا بود . حافظ حاجي بيگ نيز يكي از حافظان خوش الحان دوران شاه عباس اول بود كه به كاشان مهاجرت كرد . مولاتا ملك مشرقي شاعر و مصنف هم مدتي به عنوان منشي در خدمت شاه عباس بود كه پس از انتقال پايتخت به اتفاق درباريان به اصفهان رفت و به خدمت ِ خود ادامه داد . از ديگر موسيقي دانان عبدالرزاق قزويني ، خواهر زاده ي مير عماد بود كه آواز خوبي داشته و به گفته ي بياني ، شاهنامه خوان دربار شاه عباس بوده است. مولانا محمد طتنبوري متولد فارس كه شاعر ، نقاش ، قصه دان ، شاهنامه خوان و طنبوره نواز هم بوده، پس از مدتي زندگي در قزوين در سال 1014ق (971ش) به هند مهاجرت كرده است. همچنين مي توان گفت هرگاه حاكمي به حكومت قزوين منصوب مي شد يا مدتي را در قزوين سپري مي كرد ، موسيقي دانان اردوي خود را به قزوين مي آورد. از جمله ي اين شخصيت ها مي توان از
ميرزا عبدالله اصفهاني
و رستم خان سپهسالار نام برد............

(بر گرفته از كتاب موسيقي عصر صفوي نوشته ي سيد حسين ميثمي)